چکیده
مقاله اهلبیت با عنوان «The Family Of The Prophet» (خانواده پيامبر) از علیعبدالله صالح آسانی و مقاله اهلالبیت (People Of The House) از شارون در دائره المعارف قرآن ليدن منتشر شده است. نویسندگان هر دو مقاله، به رغم مراجعه به منابع متعدد، دچار کاستی و اشتباهاتی شدهاند که مهمترین آنها ریشه در ندیدن استدلالهای طرف مقابل دارد.
مقاله اول بسیار فشرده و کوتاه و مسائل اصلی در آن طرح نشده است و مقاله دوم هر چند به موضوعات بسیاری پرداخته است، اما از اداي حق مطلب برنیامده و گاه به منابعی استناد کرده است که با بافت کلام در آیات سازگاری ندارد و مهمتر اينكه به منابع محدودی است از غربیان مراجعه کرده شاید به این علت که به منابع متنوع شیعی دسترسی نداشته یا تصور میکرده است مراجعه به منابع نيازي ندارد! در این مقاله با بررسی مهم ترین آیه مربوط به موضوع اهلبیت (احزاب / 33) احتمالات و شواهد امر بررسی و دیدگاه شیعه توضیح داده خواهد شد.
کلیدواژه ها : اهلبیت، خانواده پیامبر، مستشرقان، دائرة المعارف ليدن.
ترجمه مقاله خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله)
سلسله خانوادگی پیامبر؛ که قرآن از آن براي متمایز ساختنش از بقیه مسلمانها، چند بار سخن به میان آورده است. این امر همچنین با گرایش عمومی قرآن برای مبالغه (تأکید) در حق خانواده و ذریه بیشتر پیامبران هماهنگی دارد. (ر.ك. به: مقاله پیامبران و پیامبری). به عنوان مثال به سوره آل عمران که به نام خاندان عمران (پدر موسی) نامگذاری شده است، توجه کنید.
متون مختلفی در قرآن به خانواده پیامبر اشاره میکند.
آیه 41 سوره انفال « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى...» و آیه 7 سوره حشر (ما افاء الله علی رسوله...) یک بخش از غنائم و بقیه اموالی را که از کفار گرفته شده است (ر.ک. به: مقالههای جنگ؛ هجرت و جهاد؛ ایمان و کفر) را مخصوص خانواده پیامبر میداند كه بايد به آنها اعطا شود؛ زیرا آنها در قیاس با بقیه مردم مجاز نبودند زکات و صدقات را دریافت کنند. (ر.ک. به: مقالههای صدقات؛ زکات)
همچنین در سوره احزاب آیات زیادی در مورد سفارش به زنان پیامبر در نحوه پوشش و لباس (ر. ک به: مقاله لباس پوشیدن) وجود دارد که براي حفظ مقام والای آنان در میان جامعه اسلامی صادر شده است (ر. ک. به: مقاله اجتماع و جامعه در قرآن)؛ ضمن آنکه آیه 33 سوره احزاب آشکارا خانواده پیامبر را «اهل بیت» خطاب میکند و به جایگاه عصمت ویژه آنها اشاره مینمايد « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» . از طرف دیگر قرآن بشدت خائنین از خاندان پیامبر، مخصوصاً ابولهب عموی پیامبر و همسر او را، لعنت میکند.
مفسران مسلمان قرآن درباره تعریف «خویشاوندان پیامبر» اختلاف کردهاند. بعضی از آنها تفسیری فراخ از آن ارائه میدهند تا شامل اهل قریش (قبیله پیامبر) بشود. (ر.ک. به: مقاله قبیلهها و طایفهها) و عدهای آن را به طائفه ایشان (بنیهاشم) محدود میدانند. شیعه در راستای تکریم علی بن ابیطالب(علیه السلام) و فرزندانش به عنوان وارثان حقیقی پیامبر، معمولاً واژه اهلالبیت را خانواده نزدیک پیامبر تعریف میکند، یعنی دخترش، فاطمه(علیها السلام)، دامادش علی(علیه السلام)، دو پسر او حسن و حسین (علیهما السلام) و نوادگان آنها. (ر. ک. به: مقاله آقای بار ـ اشر و مقاله اهل بیت و مقاله هاشمیات)
شیعیان براي اثبات این تفسیر به تعدادی روایت تاریخی استناد میکنند که بر اساس آنها پیامبر یک بار فاطمه، علی، حسن و حسین (علیهم السلام) را زیر پوشش خود (کساء) جمع کرد و آنها را با عنوان «خانواده خویش» مورد خطاب قرار داد و برای محفوظ ماندن آنها دعا نمود.
به این دلیل آنها به عنوان اصحاب کساء شناخته شدند. تفاسیر قرآنی مشهور و کلامی شیعه جایگاه الهی خانواده خاص پیامبر را چنان رفیع قلمداد میکنند که مدعیاند بسیاری از آیاتی که در وصف مؤمنان حقیقی در قرآن آمده است، در درجه اوّل و به صورت تام، درباره ایشان است و (در درجه بعدی) بالعرض درباره بقیه مردم ميباشد. (ر.ك. به: مقاله علم كلام و قرآن)
به اين صورت، بعضی از مفسران شیعه معتقدند سوره انسان (مردمانی را که خوبی را بر بدی ترجیح میدهند، ستایش میکند) به طور خاص براي بازگويي اخلاق اهلبیت نازل شده است که كارها و زندگانی آنها میتواند نوعي سرمشق حقيقي در قرآن باشد.
ترجمه مقاله اهل بيت(علیهم السلام)
اهلالبیت در لغت به معنای خانواده، خانواده شرافتمند، خانواده پیشرو (رئیس) و به احتمال زیاد کسانی که در نزدیکی خانهخدا (کعبه) زندگی میکنند، میباشد. (ر.ک. به: مقالههای خانگی؛ خانه؛ مقدس)
اگر این کلمه بدون الف و لام به کار رود به معنی خانواده و ساکنان خانه میباشد. (ر. ک. به: مقالههای خانواده؛ اهل طایفه؛ اجتماع و جامعه در قرآن) در شیعه. (ر.ک. به: مقاله شیعه و قرآن) مانند اهلسنت، از کلمه اهلالبیت معمولاً «خانواده پیامبر» فهمیده میشود. این کلمه در قرآن دو بار با الف و لام تعریف (احزاب / 33 و هود / 73) و یک بار بدون الف و لام (قصص / 12) آمده است.
مطابق نظر اهل لغت هنگامی که «اهل» در یک عبارت با نام یک شخص ظاهر شود، به خانواده و خویشاوندان خونی او اشاره میکند (ر.ک. به: مقالههای خون؛ خویشاوندان خونی)، ولی وقتی که با بقیه اسمها به کار رود، معنای گستردهتری را میرساند، پس معنای اصلی اهلالبیت ساکنان یک خانواده یا خیمه می باشد.
عربها براي احترام گذاشتن به ساکنان مکه (اهل مکه) به آنها، اهل خدا ميگفتند؛ همان گونه که به کعبه، خانه خدا (بیت الله) میگفتند. اهل مذهب، کسانیاند که یک نظر را اظهار میکنند و منظور از اهل اسلام نيز همان مسلمانان ميباشند.
قرآن چند بار از واژه اهل برای اشاره به یک گروه خاص استفاده كرده است. گاهی این کلمه با نام یک مکان به کار میرود و به ساکنان آنجا اشاره میکند، مثل اهل یثرب یا اهل مدین (طه / 40 و قصص / 25) و گاهی برای اشاره به مردم مکانهای غیر مشخص به کار می رود، مانند اهل قریه (ساکنان یک شهر یا روستا)، اهل قرا (ساکنان روستاها) (اعراف / 98 - 96، یوسف / 109، حشر / 7. در ضمن ر.ک. به: مقاله شهر).
واژه اهل در بقیه موارد به بعضی از گروههای خاص مردم که ویژگیهای شخصیتی مذهبی یا اخلاقی دارند، اطلاق میشود، مانند اهل الذکر (مردمان یادآوری) یا اهل نار (مردمان آتش «جهنم») یا دارای معنای «متناسب» می باشد که در این صورت این واژه بیانگر یک فرد است؛ نه یک گروه، مانند اهل تقوی (شخصی متناسب با تقوا)، یا اهل مغفرت (شخصی متناسب با بخشش). واژه اهل البیت، زير یک یا چند عنوان از این عنوانها قرار می گیرد، یعنی مردمی که به گونهای حقیقی یا سیاسی ـ اجتماعی به یک خانه تعلق دارند. با این همه، حداقل در یک مورد (احزاب / 33) ارتباط آن با پیامبر، این کلمه را دارای عنوانی مهم در متن قرآنی و حدیثی كرده است. (ر.ک. به: مقالههای ارزشها در قرآن؛ قرون باستان و میانه؛ حدیث و قرآن)
کاربرد قرآنی اهل البیت
در آیه 73 سوره هود، در داستان ابراهیم(علیه السلام) و رسولان الهی، هنگامی که همسر آن بزرگمرد مطلع میشود که قرار است یعقوب و اسحاق را به دنیا آورد، با این سخنان واکنش نشان میدهد: «آه! آیا در این حال که خود و همسرم پیر شدهایم، فرزند به دنیا میآورم؟ این واقعاً امریعجیب است»، فرشتگان جواب دادند: «آیا از امر الهی تعجب میکنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما باد ای اهل خانه...»
اين عبارت در آیه 12 سوره قصص که در لابهلای داستان نجات موسای نوزاد توسط همسر فرعون واقع شده، بدون حرف تعریف آمده است. خواهر موسی(علیه السلام) میپرسد: «آیا شما را راهنمایی کنم به اهل خانهای که او را برای شما نگهداری کنند؟»
در آیه 33 سوره احزاب آمده است: «خداوند تنها میخواهد پلیدی را از شما، ای اهل خانه، دور کند و شما را به طور کامل پاک گرداند».
دو آیه اول (سوره های هود و قصص)، تقریباً به عقیده همه مفسران مسلمان به معنی خانواده میباشد؛ در مورد اول خانواده ابراهیم(علیه السلام) و در مورد دوم خانواده موسای نبی(علیه السلام)، ولی در آیه 33 سوره احزاب، واژه بیت به احتمال زیاد به معنای خانواده نیست، بلکه به معنای کعبه (خانه خدا) است، بنابراین تركيب «اهلالبیت» گویا به معنای قبیله قریش یا جامعه اسلامی به طور عام ميباشد؛ همانگونه که رودی پارت [مترجم قرآن] چنین فهمیده است.
قبیله قریش در یکی از روایتهای اولیه اسلام، به صراحت اهلالبیت نامیده شدهاند. در این روایت که در کتاب طبقات ابن سعد آمده است، قصی به یکی از افراد قبیلهاش میگوید: «شما همسایگان خدایید و مردمان خانه او». از این جهت این واژه معنایی گستردهتر نيز پیدا خوهد کرد. این واژه شامل همه کسانی ميشود که به کعبه احترام ميگذارند. این معنای اصیل در برابر تفسیر دیگری که گسترة کوچکتری (خانواده پیامبر) دارد، مورد غفلت واقع شده است و در نتیجه آیه 33 سوره احزاب، مستمسک هر دو گروه شیعیان و عباسیان برای ادعای رهبری جامعه اسلامی شده است. (ر.ک. به: مقاله سیاست و قرآن)
شیعیان ادعا دارند که این آیه درباره انتخاب خاندان علی (علیهم السلام) از سوي خدا و برتری آنان بر همه خاندانهای دیگر پیامبر سخن میگوید. به طور یقین، این انتخاب الهی توسط احادیث معروف که مختص به شیعه و یا اهل سنت نیستند، پذيرفته شده است. بنابراین پیامبر فرموده است: «خدا مردمان را آفرید و آنان را در دو دسته قرار داد و مرا در بهترین آن دو دسته جاي داد. سپس این دسته را به قبائلی تقسیم كرد و مرا در بهترین آنها قرار داد. آنگاه آن قبیله را به خانوادههایی تقسیم كرد و مرا در بهترین آنها قرار داد؛ خانواده ای با بهترین نسب» (فضایل، فیروزآبادی، 1/6).
درباره مصادیق افراد انتخاب شده، نظرات مختلفی وجود دارد. تمایل شیعه بر آن بوده است که فهرست انتخاب را همواره تنگ تر گرداند تا منتخبان در نهایت انحصار قرار گیرند.
یکی از مشهورترین روایات شیعه و سنی در ارتباط با تفسیر آیه 33 سوره احزاب، حدیث معروف کساء می باشد كه با وجود اختلافات زیاد در نقلهای این حدیث، نظریه «پنج تن مقدس» در آن تثبیت شده است. مطابق نقل، پیامبر گفته است: «این آیه در حق من و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیه السلام) نازل شده است».
مطابق روایت، هنگام نزول آیه، پیامبر عبا یا شنل (کساء به معنای لباس و رداء خویش) را بر روی داماد، دختر و دو نوهاش کشید و گفت: «ای خدا! اینان خانواده من (اهلبیت) هستند که من آنها را برگزیدهام. پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکیزهشان نما.» پیام روشن سیاسی در این روایت، توسط اضافاتی در روایات دیگر مورد تاکید واقع شده است. چنانكه در یک روایت پیامبر میگوید: «ای خدا! دشمن دشمنانشان هستم» یا پیامبر در حال دعا به خدا میگوید: «ای خدا! دشمن دشمنانشان باش». روایات دیگری که کمک و عشق به اهلبیت را یک وظیفه دینی و بغض آنها را گناه میشمرند، در همین دسته روایات سیاسی قرار دارند.
مثلاً پیامبر میفرماید: «کسی که اهلبیتم را ناراحت کند یا علیه آنان بجنگد یا به آنها حمله کند یا نفرین نماید، خدا مانع ورودش به بهشت میشود».
در بیان دیگری که به پیامبر منسوب است، میخوانیم: «اهل بیت من را میتوان به کشتی نوح (علیه السلام) شبیه نمود. هر که بر آن سوار شود، هدایت یابد و هر که بدان چنگ زند موفق میشود و هر که به آن دست نیابد، به جهنم فرو میرود».
با آنکه نظریه «پنج تن برگزیده» مهمترین تفسیر شیعه از این آیه میباشد، دلیلی وجود ندارد که توضيح دهد چرا عصمت مطرح شده در این آیه، به طور شفافتری به این خانواده مقدس ارتباط داده نشده است. (ر.ک. به: مقاله پاکی؛ عصمت مراسمی)
به جز واژه اهلالبیت، واژههای اسلامی دیگری مثل «العترة الطاهرة» (خانواده مقدس) و «الذریة الطیبة» (نسل پاک) وجود دارند که در مقایسه با خانواده مقدس در مسیحیت (مسیح، مریم و یوسف) دارای معنای والاتری میباشند. در تاکید این نکته باید گفت فاطمه و مریم(علیهما السلام) به صراحت در کنار یکدیگر به عنوان بانوان بهشت یاد شدهاند و فاطمه(علیه السلام) حتی ملقب به بتول (پاک) است. (ر.ک. به: مقالههای جنس و جنسیت؛ تقوا؛ عصمت) که یکی از اختصاصیترین القاب برای شخصیت زن، در نگاه اسلام به خانواده معصوم، میباشد.
هنگامی که عباسیان به قدرت رسیدند، آنان نیز پایه مشروعیت حکومت خویش را خویشاوندی با پیامبر اعلام کردند و در نتیجه واژه اهلالبیتدستخوش تغییراتی گردید. شیعه معتقد بود اهلالبیت همان پنج تن مقدس هستند.
در مقابل عباسیان تلاش زیادی كردند دامنه این خاندان را گسترش دهند تا شامل عباس (عموی پیامبر) نیز بشود. آنان چنین استدلال میکردند که زنان هر چند پاک و والا باشند، نمی توانند عامل انتقال نسب باشند؛ در حالی که عموی پدری در نبود پدر، معادل پدر است.
گسترش دامنه مصادیق اهلالبیت در دوره عباسیان هم اکنون مضبوط است. احادیثی که درباره فرایند انتخاب الهی سخن میگویند، همین که به طایفه بنیهاشم میرسند متوقف میشوند تا شامل همه خانوادههای این طایفه (فرزندان طالب و فرزندان عباس و...) بشود. این روایات وقتي خانوادههای اهلالبیت را به طور دقیق مشخص میکنند، وضوح بیشتری مييابند، به طوری که آنان را «آلعلی، آلجعفر، آلعقیل و آلعباس» معرفی میکنند، البته چنین تفاسیری که مورد تمایل احزاب سیاسی بوده است، مورد قبول همه مفسران نمیباشد.
در کنار تفسیرهای عنوان شده در بالا، ممکن است شخصی به این نتیجه برسد که اهلبیت به طور خیلی ساده همان همسران پیامبر هستند، حتی یکی از مفسران تاکید کرده است که اهلالبیت منحصر در همسران پیامبر است تا بتواند با پایههای تفکر سیاسی و حزبی تفسیر یاد شده مخالفت کند. وی می گوید: «اهلبیت، همسران پیامبر هستند؛ نه آنانکه دیگران پنداشتهاند» (اسباب واحدی 40 ـ 139).
همان طور که ممکن است حدس بزنید یک نوع تفسیر بنیادین نیز وجود دارد که اهل البیت را به دو گروه تقسیم می کند؛ یکی اهل بیت السکنی که شامل کسانی که حضور فیزیکی در خانه پیامبر داشتهاند و دیگری اهلبیت النسب، یعنی خاندان پیامبر. آیه قرآنی که در ارتباط با این تفسیر است، در درجه اول به معنای اهل پیامبر یعنی همسران اوست، ولی شامل یک معنای مخفی (بطن) نیز هست که توسط شخص پیامبر در عمل آشکار شد که در نتیجه، اهلالبیت در اینجا هم شامل کسانی میشود که در خانه او زندگی ميکردند، مانند همسران پيامبر و هم کسانی که در نسب با ایشان شریک هستند. آنها هم طایفه بنیهاشم و عبدالمطلب هستند. نسخه دیگری از این تفسیر بیانگر آن است که اهلالبیت شامل همسران پیامبر و علی(علیهما السلام) میباشد (لسان العرب).
در زبان عربی واژه اهلالبیت به طور عام برای مشخص نمودن یک خانوده با شرافت و مؤثر در یک قبیله یا واحد سیاسی ـ اجتماعی عربی یا غیر عربی به کار میرود. معنای شرافت در این عبارت، گاهی به وسیله اضافه شدن این عبارت به کلمه شرف مورد تاکید واقع میشود. واژه بیت به خودی خود میتواند معنای شرافت بدهد. «بیت العرب اشرفها» (ابن منظور در لسان العرب).
کاربرد «اهل البیت» برای نامیدن خانوادههای مهم و رئیس در دوران جاهلیت، مانند دوران اسلام، خیلی رایج بود. برای اثبات این امر دو مثال کافی است: ابن کلب میگوید: نباتة بن حنظله، پهلوان مشهور بنیامیه، به خانواده شرافتمند قیس تعلق داشت «و آنان اهل بیتیاند که اهل قدرت فرماندهی و شرف میباشند».
همین عبارت درباره غیر عربها هم به کار رفته است. ابن عساکر در مبحث سلسله بیزانس [در کتاب خود] از ده اهل بیت سخن میگويد (10 اهل البیوتات)؛ همچنین در تاریخ از برمکیان به عنوان «از خانوادههای شریف بلخ» نام برده شده است.
کاربرد تركيب «مردم خانه» (اهل بیت) برای اشاره به حالت شرافت و ریاست، منحصر به زبان و فرهنگ عربی نیست و تقریباً بینالمللی است. رومیهای قدیم درباره Patresmaiorum Genlum سخن میگفتند، که به معنای بزرگان طایفه یا خانه میباشد. گزارشی که درباره این عبارت رومی وجود دارد، به دوران سلطنت رومیان باز می گردد که در آن دوران مجلس سنای روم متشکل از بزرگان دو خاندان بود. ترقینیس پرسسکس، پنجمین پادشاه روم، دو خاندان قدیمی را که نام بزرگان از خانوادههای درجه دو نامیده میشدند، به مجلس سنا اضافه کرد. در کتاب مقدس، کاربرد کلمه خانه (بیت) برای اشاره به یک خانواده خیلی رواج دارد. به علاوه، در بسیاری از موارد، خانه بعد از یک شخصیت مشهور ذکر میشود و دارای معنایی مشابه اهلالبیت در عربی است. مشهورترین این خانوادهها، خانواده داوود است. این کلمه هنگامی که بدین گونه استعمال شود، همان معنای انگلیسی «house» را در مقام ارجاع به خانواده سلطنتی یا یک سلسله (بالعموم) ایفا میکند.
در دوران اسلامی به طور کاملاً طبیعی، اعضاي خانوادة خلیفه، اهلالبیت نامیده میشدند. عبدالله بن عمر وقتی درباره پسر خواهرش عمر بن عبدالعزیز (خلیفه آینده) صحبت میکند، میگوید: «او به ما اهلالبیت شبیه است». این سخن به معنی آن است که بنیامیه خود را اهلالبیت میدانستند. در نامهای که مروان دوم به مساعد بن عبدالملک بن مروان در جریان شورش علیه خلیفه ولید دوم نوشته است، خلیفه آینده، بنیامیه را دوبار با لفظهای «اهلالبیت» و «اهل بیت» مورد خطاب قرار داده است.
میتوان چنان نتیجه گرفت که وقتي خلافت تثبیت گردید، عادات قدیم عربی برای نامگذاری لقب «اهل البیت» بر روی خانوادههای شریف و رئیس، به همه خانوادههای خلیفههای اولیه سرایت کرد، ولی هنگامی که خلافت علی(علیه السلام) مورد مناقشه قرار گرفت، نامیدن خانواده او به اهلالبیت مورد اتفاق همه امت اسلامی قرار نگرفت. بنیامیه و حامیان وی از سوریه درباره مشروعیت حکومت علی(علیه السلام) مناقشاتی نمودند. در مقابل، هم حزبیهای عراقی او و شیعیان، نه تنها به اهلبیت بودن خاندان علی(علیه السلام) تاکید نمودند؛ بلکه به این عبارت یک معنای خاص و انحصاری بخشیدند که در آن اهلبیت صاحب یک مقام مذهبی خاص شدند که در نتیجه مخالف با عمومیت این عبارت میباشد.
ارتباط عبارت «اهلالبیت» به شخص پیامبر، راه را باز کرد تا، مطابق عقاید شیعه، این تفسیر یک صحیح قرآنی قلمداد شود که از خود قرآن برآمده است. همه تفاسیر سیاسی از اهلالبیت به این دلیل به وجود آمدهاند که معنای اصلی آن به طور عمد یا غیر عمد به دست فراموشی سپرده شدهاند. با این حال باید دقت کرد که این تفاسیر از آیه فوق درباره خانواده پیامبر، غیر ممکن است که با عموم معنای خانواده یا طایفه پیامبر مطابقت داشته باشد.
به عبارت دیگر اینکه واژه اهل البیت در قرآن به معنای خانواده باشد، جای تامل دارد. رودی پارت که بین معنای عام اهل البیت و معنای خاص آن تفاوت گذاشته است، عنوان میکند که اهلالبیت در لغت به معنی مردمان خانه است، یعنی کسانی که در کعبه عبادت نمودهاند. در همه مواردی که کلمه البیت در قرآن به کار رفته است، تنها در مقام اشاره به کعبه مقدس ميباشد. البیت ممکن است به تنهایی یا با یک صفت به کار رود، مانند: «البیتالعتیق»، «البیتالمعمور»، «البیت الحرام».
پارت، به دنبال بیان این حقیقت است که اهلالبیتی که در آیه 33 سوره احزاب درباره پاکی ایشان سخن به میان آمده است، به خوبی با عقیده تطهیر کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل(علیه السلام) تطابق و هماهنگی دارد که در آیات دیگر قرآن هم نمونه دارد. پارت در ادامه میگوید: «ممکن است کسی خیلی راحت نتیجه بگیرد که در هر دو حالت که اهلالبیت به این صورت در قرآن آشکار شده است، در اصل به معنی کسانی است که به روش اسلام در خانه کعبه عبادت میکنند.
در ضمن، نباید غفلت شود که معنای اصلی این واژه پيش از اسلام، قریش بوده است و همین معنا در ارتباط با آن آیه درست میباشد و مطابق آیه 74 سوره هود (رحمة الله وبرکاته علیکم اهلالبیت) ارتباط بیت با کعبه خیلی دقیق نیست.
در مقام جمعبندی باید گفت معنای اهلالبیت در قرآن پیرو معنای قابل قبول آن در جامعه عربی قبل و بعد از اسلام میباشد که بیانگر خانواده و روابط خونی و شرافت و ریاست قبیله میباشد. فقط درباره آیه 33 سوره احزاب این واژه به نظر ميرسد دارای یک معنای اختصاصیتر میباشد.
بررسي و نقد
پیش از بیان برخی نقدهای وارد بر دو مقاله، لازم است توضیحاتی فشرده درباره واژگان، كاربرد و جایگاه اهلبیت داده شود، زیرا مشکل اصلی در برداشت این نویسندگان، نداشتن فهم مناسب از اهلبیت در سوره احزاب است.
اهل بيت در لغت
«اهل» در عرف و لغت به خانواده و اعضاى جامعه كوچك منزل گفته مىشود، مانند زن، پسر، دختر، داماد، خدمتكار و كسانى كه در شعاع زندگى مرد صاحب خانه زندگى مىكنند.
اهل و آل، هر دو يك لفظ و يك معنا دارند، لذا گاهى اهلبيت و گاهى آلبيت مىگويند؛ گرچه واژهي آل، مخصوص انسانهاست و بايد به اسم عَلَم اضافه شود و مضاف اليه آن مشهور و معتبر باشد و اين شرايط در اهل لازم نيست، لذا اهل مكه و اهل حرم گفته ميشود، اما آل مكه نميتوان گفت.
بيت، به معناى جاى بيتوته و سكونت است و به هر كس از خاندان و عائله در خانه و كساني كه پيوند با او داشته باشد، به سبب يا نسب يا دين به کنایه اهل بيت ميگويند (فراهيدى، العين، 45؛ جوهرى، الصحاح، 4، 1628؛ راغب اصفهانى، مفردات، 96).
كاربرد اهل بيت در قرآن
اهل در قرآنكريم گاهى در معناى عام استفاده ميشود و به همه خويشاوندان نزديك فرد (مانند پدر، مادر و خواهر و عمه و خاله و فرزندان آنها) اطلاق ميشود، مانند: « وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِى وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَآ» . (نساء / 35) گاهى در معناي عام تر از آن به كار ميرود، مانند: « رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ» (بقره / 126) زماني هم به صورت خاص استفاده ميشود: « إِذْ قَالَ مُوسَى لاَِهْلِهِى إِنِّى ءَانَسْتُ نَارًا» (نمل / 7) در اين آيه اهل به زن و فرزند اطلاق شده است. گاهى اهل، تخصيص زده ميشود و به افراد خاصى از خاندان ـ با قرينه ـ اطلاق ميگردد، مثلاً خداوند درباره فرزند نوح مىفرمايد: « إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُو عَمَلٌ غَيْرُ صَلِح» (هود / 46). اين در برابر درخواست نوح است كه گفته بود: « إِنَّ ابْنِى مِنْ أَهْلِى وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ» (هود / 45)، از اين رو واژه اهل مىتواند شامل همه اين موارد باشد.
تركيب دو واژه اهل و بيت سه بار در قرآن كريم به كار رفته است:
1. داستان موسى: آن گاه كه موسي نوزادى كوچك بود و خانواده فرعون او را پيدا كردند و از هيچ زنى شير نخورد، خواهر موسى گفت: « هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْت يَكْفُلُونَهُو لَكُمْ» (قصص / 12)؛ «آيا مى خواهيد شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه او را سرپرستي كنند؟» منظور باطن او از خانواده و سرپرست در واقع همان مادر موسي بود.
2. داستان ابراهيم: وقتي همسرش از بشارت ملائكه در مورد تولد اسحاق شگفت زده شد:
« أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَتُهُو عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ» (هود / 73)؛ «آيا از كار خدا شگفتزدهاي و حال آن كه مهر و بخشايش خدا و بركات او بر شما خاندان است».
3. داستان دستور به همسران پيامبر: خداوند در چند آيه با خطاب ضمير مؤنث، فرمانها و يادآوريهايي را بيان ميكند. آنگاه با تغییر لحن، پيامبر را مخاطب قرار ميدهد و با ضمير مذكر از اهلبيت سخن مىگويد « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب/33)؛ «همانا خداوند مىخواهد از شما خاندان پيامبر، پليدى را ببرد و شما را پاك كند، پاكى كامل» و آيه، خطاب به زنان پيامبر با همان ضمير مؤنث ادامه مىيابد.
تفاوت اين تركيب در سه آیه:
اهلبيت در آيه نخست، با صيغه نكره آمده است و مشخص نيست منظور از خانواده چه كسانىاند؛ همه خانواده، يا برخى از افراد؟
در آيه دوم نيز شامل همه افراد خاندان ابراهیم میشود و به صورت معرفه آمده است،
در آيه سوم، چون كاربرد كلمه، در سياق آياتِ مربوط به زنان پيامبر است، احتمالهايي مطرح شده است.
1. منظور تنها زنان پيامبر است.
2. زنان پيامبر و همه خانوادهاش (تمام كسانى كه صدقه بر آنان حرام است) مورد نظر ميباشد.
3. به خاطر وجود قرینه و دلیل معتبر، مانند بیان و تفسير پيامبر، گروهى خاص ومعين مورد نظر است.
احتمال اول
برخى از مفسران اهل سنت اعتقاد دارند كه به قرينه جملههاى پيش و پس اين فراز قرآنى كه درباره همسران پيامبر است، اهلبيت تنها شامل همسران پيامبر مى شود. اينان براي تأييد نظر خود روايتى از ابن عباس به گزارش عكرمه (سيوطى، الدر المنثور، 6 / 602؛ نيشابورى، الوسيط، 3 / 470) نقل مى كنند كه او گفته بود: اين آيه درباره زنان پيامبر نازل شده است.
البته علقمه ـ راوی این خبر ـ نقل مى كند كه عكرمه خود همواره در بازار فرياد مىزد كه اين آيه درباره زنان پيامبر نازل شده است (تفسير طبرى، 12/ 13، ح 21740). و در جايى ديگر آمده است كه او مىگفت: من با هر كس كه منكر اين معنا است، مباهله مىكنم (ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، 3 / 413).
اين نظريه توسط مفسرانى چون مقاتل بن سليمان (م: 150ه ) نقل (تفسير مقاتل بن سليمان، 3 / 389) و به كسانى چون عطا، سعيد بن جبير و محمد بن سائب كلبى و عروة بن زبير، نسبت داده شده است (الدر المنثور، 6 / 603؛ قرطبى، الجامع الاحكام القرآن، 14 / 182) و نظريه رايج ميان خوارج و اباضيه است (اطفيش، محمد بن يوسف، تيسير التفسير، 10 / 255).
اشكالهاي اين احتمال تفسیری
1) روايت ابن عباس در آثار تفسيرى وى مانند تنوير المقباس فيروز آبادى و طريق دیگر روايت تفسيرى او، که از ابن ابى طلحه نقل شده، نيامده است و نقلى كه سيوطى مى كند، تنها از عكرمه مى آورد.
2) عكرمه از خوارج و دشمنان سرسخت على(علیه السلام) بود و موضع گیریهایی داشت که براساس آنها در این نقل منحصر به فرد نمیتواند قابل اعتماد باشد.
3) اگر مراد تنها زنان پيامبر باشد، بايد خطاب در آيه، مانند آيات پيشين با تأنيث آورده مىشد و مىفرمود: « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُنُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُنْ تَطْهِيرًا» . (ابن جُزى، التسهيل لعلوم التنزيل، 2 / 188؛ ابى حيان، البحر المحيط، 8 / 479)، همان طور كه جمله هاى بعدى با ضمير مؤنث آورده شدهاند و دلیلی نداشت که با تغییر لحن در ادامه همان مخاطب باشد.
4) در هيچ لغتى نيامده است كه مراد از اهلبيت تنها همسران است، همه نقلهای واژگانی اهل را خانواده میدانند. شأن نزولى هم نقل نشده است كه اين فراز از آيه درحق زنان وارد شده باشد يا قرينهاى در كلام آمده كه مراد تنها زنان پيامبر باشد.
استناد خوارج به روايت ابن عباس: اين استناد نيز توسط مفسرانى از اهل سنت، مانند ابى حيان اندلسى (م 754 ه ) مورد ترديد واقع شده (البحر المحيط، 8 / 479) و ابن كثير نيز گفته است: اگر منظور از اين روايت آن باشد كه مراد و مصداق آيه تنها زنان پيامبر باشند؛ نه ديگران، اين سخن صحت ندارد، زيرا روايات و احاديث فراوانى اين نظر را رد مىكنند. (تفسير القرآن العظيم، 3 / 413).
احتمال دوم:
گروه بيشترى از مفسران اهل سنت گفته اند منظور از اهل بيت پيامبر، زنان و خانواده او همچون فاطمه، حسن و حسين و داماد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) على و همه كسانى است كه صدقه بر آنان حرام مىباشد. اين نظريه دو بخش دارد:
گروه اول: زنان پيامبر حتماً داخل اهل بيت هستند، ولى شامل آنان و دختر و فرزندان و همسر او مىگردد. خانه ازواج پیامبر محل نزول وحى است كه نبايد ناپاك باشد و خطاب آيه به آنان مى باشد (ابنعطيه، المحررالوجيز، 4 / 384).
اين گروه در برابر اين پرسش كه اگر آيه شامل زنان پيامبر هم مىباشد، چرا آيه با لفظ مُذّكر آمد، ميگويند:چون شامل پدران همسران آنان نيز مىشد. (البحر المحيط، 8 / 479) يا چون پيامبر داخل اهل بيت بود، از باب غلبه ضمير مذكر آورده شد. (نيشابورى، نظام الدين، تفسير غرائب القرآن، 5 /460؛ تيسير التفسير، 10 / 255).
گروه دوم: اين عموميت شامل همه خاندان پيامبر، از همسران، فرزندان و نزديكان وهمه كسانى ميشود كه صدقه بر آنان حرام مى باشد، چون به گونه اى به پيامبر وابستگى دارند.
اين نظر بر روايتي از زيد بن ارقم بنا نهاده شده است. از او پرسيدند: مراد از اهلبيت پيامبر چه كسانىاند، آيا زنان پيامبر از اهلبيت پيامبرند؟ گفت: زنان پیامبر نيز جزو اهل بيت پيامبرند، اما اهلبيت پيامبر كسانىاند كه صدقه بر آنان حرام است، يعنى آلعلى، آلعقيل، آلجعفر و آلعباس (البحر المحيط، 8 / 479؛ تفسير القرآن العظيم، 3 / 413).
استناد اين نظريه بيشتر بر لغت اهلبيت و اقوال برخى مفسران مبتنى شده است و در مجموع ميان نظريات، قولى شاذ است (ابو الفتوح رازى، روض الجنان، 15 / 421).
احتمال سوم:
نظر ديگرى كه از آغاز توسط جمعى از صحابه پيامبر و برخى مفسران اهل سنت و همه مفسران شيعه مطرح شد، اين است كه آيه تطهير تنها در شأن اصحاب كساء
ـ حضرت محمد، على، فاطمه، حسن و حسين ـ نازل شد و منظور از اهل بيت آنان هستند.
اين نظريه مستند به شواهد، قراين و روايات فراوانى از پيامبر، صحابه و بويژه زنان پيامبر مى باشد.
نكته مهمّ در اين نظريه اين است كه هرچند لغت و سياق آيات با نظريه هاى پيشين منافاتى ندارد، اما دو نكته را نمى توان فراموش كرد:
نكته اول: بدون شك رسول گرامى اسلام، در تبيين معانى، اشارات و اهداف آگاهترين مردم به قرآن بود و هنگام اشتباه امور، مرجع ديگران قرار ميگرفت. قرآن كريم به صراحت اين مسئوليت تفسيرى را به عهده ايشان گذاشت و فرمود:
« وَ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (نحل / 44)؛ «و قرآن را به تو فرو فرستاديم تا براى مردم آنچه را كه به سوى آنان فرو فرستاده شده است، روشن بيان كنى».
به همين دليل پيامبر در موارد بسيارى كه در ابتدا گمان مىرود معنايى دارد كه از ظاهر استفاده مى شود، دست به كار شد و به توضيح و تبيين آن پرداخت.[1] يا مصاديق آيه را بيان كرد.[2] طبعاً اگر در جايى پيامبر تفسير آيه اى را بيان كرد، يا مصداق آن را به صورت انحصارى مشخص نمود و نقل کلام احراز شد، جاى بيان براى ديگران باقى نمىماند و معنا ندارد كه قول عكرمه و حتى ابن عباس ـ اگر ثابت شود كه قول وى است ـ بر پيامبر مقدم داشته شود و اين معنا همان چيزى است كه بنابر اخبار فراوان از منابع و طرق اهل سنت و شيعه نقل شده است كه پيامبر فرمود: اهلبيت پيامبر فقط اهل كسا (افرادي كه در زیرعبای پیامبر جای داده شدند) هستند و آنان به استناد اين آيه مباركه از تمامى گناهان پاكيزه اند چون خداوند اراده كرده است آنان پاک و مُطَّهَر باشند.
اين روايات که به موضوع یاد شده دلالت دارند، چند دستهاند.
الف) رواياتى كه شأن نزول آيه را بنابر نقل عايشه و ام سلمه و ابو سعيد خِدْرى، واثلة بن اَسْقَع و اَنَس بن مالك، از صحابه پيامبر نقل مى كنند، يا خود مى گويند يا از پيامبر چنين نقل مى كنند:
«نزلت هذه الآية في خمسة» (اين روايات را طبرى در تفسير جامع البيان، ج 12، ص 9 آورده است). «اين آيه درباره این پنج نفر، يعنى پيامبر و فاطمه، على، حسن و حسين نازل شده است» و هيچ روايتى از پيامبر نداريم كه معارض با اين خبر باشد.
ب) رواياتى كه بسيار نقل شدهاند و بر اساس آن، صحابه پيامبر با اختلاف مقدار (به اندازه مشاهده و حضور خود هنگام نماز) در شش تا نوزده ماه ديدهاند كه پيامبر هرگاه براى نماز بيرون مىرفت، به در خانه فاطمه مىآمد و مى گفت: «الصلاة يا اهل البيت»، «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا». (جامع البيان، 12 / جزء 22 / ص 9؛ كنز العمال، 16 / 257؛ لباب التأويل، 3 / 466؛ الدر المنثور، 6 / 604 ـ 607؛ تفسير القرآن العظيم، 3 / 413؛ مسند احمد، 3 / 259؛ الجامع الصحيح، 5 / 354؛ مستدرك حاكم، 3 / 58؛ البداية والنهاية، 8 / 205).
اين روش به شيوه عملى مصداق اهلبيت در آیه را به مسلمانان نشان داد و به دقت مشخص كرد تا كسى بعدها در اصل آن نتواند ترديد كند. از همین رو اين عمل رسول خدا طي مدت طولانى تكرار شد.
ج) در دستهاى از روايات آمده است: عايشه يا ام سلمه ـ از زنان پیامبر ـ هنگام وقوع داستان و نزول آيه از پيامبر درخواست حضور در جمع اصحاب كسا را كرد و پرسيد آيا از جمع آنان است؟ پيامبر با تعبيرهاى مختلف فرمود: شما بر نیکی وخیر هستید، شما از زنان پیامبرهستید: إنّك اِلى خير، اَنتِ مِن ازواج النبى (همان منابع). تعبيرهاى ديگري هم هست كه به صراحت يا كنايه ـ طبق اين نقلها ـ آنان را از اهل بيت نمىشمرد. در برخى روايات مىفرمايد: «واَنتِ مِن اهلى» (طبرى، همان، ش 21732)؛ «تو از اهل من هستى»، يعنى جزو اين اصطلاح قرآنى كه معناى مخصوص مىدهد، نيستى.
اين بيانات در روايات و منابع شيعه از امام على، حضرت زين العابدين، امام صادق و امام رضا هم نقل شده است (تفسير البرهان، 3 / 324؛ بحار الأنوار، 35 / 223 و 227؛ التبيان، 8 / 307 ـ 309).
نكته دوم: سياق قرآن ابايى از اراده خاص از اهل ـ اصحاب كسا ـ ندارد، بلكه بافت جمله به همان حال باقى مىماند، چه قبل از اين فراز و چه بعد؛ بى هيچ انقطاع و گسست و بدون هيچ گونه ناهماهنگى و تغاير، چون مخاطب تمام اين آيات در مرحله اول، پيامبر مى باشد؛ نه زنان آن حضرت، زیرا به ایشان خطاب میکند: «يَأَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لاَِّزْوَ جِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا...» تا جايى كه به مخاطبان دیگر مانند فرزند خواندهاش اشاره میکند و در ادامه مىفرمايد: «وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ». باز در ادامه آيات، در همین فراز به سخن گفتن با پيامبر می پردازد که پیامبر را درآنچه خداوند بر او روا داشته است، تنگنایی نیست «ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ» و با آن حضرت و با مؤمنان درباره شئونات پيامبر سخن ميگويد: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ».
بنابراين مخاطب همه این آيات یکی (پیامبر) است؛ هر چند موضوعات آنها متفاوت است و در آغاز این فراز به پيامبر فرمان ميدهد كه زنان خود را از امورى آگاه سازد و از اين جهت كه او پيامبر و صاحب رسالت است، روشن سازد كه حفظ خانه نبوت و رسالت چيزى جز حفظ اصل رسالت نيست.
ادامه اين فراز قرآنى(تطهیر اهل بیت) نتيجه گيرى از تمام تذكراتى است كه قرآن به زنان پيامبر داده است، چون نخست نمىخواهد از ناحيه منسوبان سببى كه پيوند مجازي با پيامبر دارند، به مقام رسالت و اهل بيت او كه انتساب حقيقى دارند، آسيبي برسد و در ادامه مسئله منسوبان حقیقی ـ خاندان ـ را مطرح میکند. به همين دليل، بيت در آيه با الف و لام عهد آمده، تا به اين نكته اشاره شود كه مراد از اين بيت «افراد خانه مسكونى» كه پيش از اين با لفظ بیت درباره آنان فرمود «وَقَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ»، نيست. در آن جا با صيغه جمع مؤنث و خطاب به زنان پيامبر فرمود، چنان كه پس از فراز آيه تطهير، باز همان افراد بيت مسكونى در خطاب به زنان حضرت استعمال شد و فرمود: « وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِى بُيُوتِكُنَّ» (احزاب / 34)، اما در اين جا با ضمير مذكر و جمع و با الف و لام عهد و در خطاب به پيامبر آمده كه نشان مى دهد منظور از اهلالبيت، آن اهل و آن بيت در فرازهاى پيشين نيست.
بر فرض كه منظور از بيت، خانه مسكونى باشد، اشاره به خانه و افراد خاصى است كه رسول اكرم اهل كسا (عبا) را در آن گرد آورد. شاهد اين مطلب نيز روايت ام سلمه است كه او را اهل خود قرار داد؛ نه از اهلبيت خويش (جامع البيان، 12 / 11، ح 21732) و در روايتى ديگر فرمود: تو از زنان پيامبري؛ نه از اهل البيت. (همان، ح 21734).
در مقاله ياد شده چنين آمده است:
«ارتباط عبارت «اهلالبیت» به شخص پیامبر، راه را باز کرد تا این تفسیر، مطابق عقاید شیعه، یک صحیح قرآنی قلمداد شود که از خود قرآن برآمده است. همه تفاسیر سیاسی از اهلالبیت به این دلیل به وجود آمدهاند که معنای اصلی آن به عمد یا غیر عمد به دست فراموشی سپرده شدهاند».
با توضیح معنای اهلبیت روشن ميشود كه معنای سیاسی به آن داده نشده است؛ بلکه محوریت مرجعیت دینی آنان ـ آن گونه که در سخن پیشین گفته شد ـ الزاماً مفهوم سیاسی دارد و معنای مطرح شده نيز برخلاف معنای اصلی نيست، زیرا گفتیم که اهل در لغت به خانواده و اعضاى جامعه كوچك منزل شخص گفته مىشود و در قرآن كريم گاهى در معناى عام يا عامتر به كار رفته است، مانند « رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُو» (بقره / 126) و زماني به صورت خاص استفاده شده است، مانند « إِذْ قَالَ مُوسَى لاَِهْلِهِى إِنِّى ءَانَسْتُ نَارًا» (نمل / 7) كه در اين جا به زن و فرزند اطلاق شده است و گاهى اهل تخصيص خورده و با قرينه به افراد خاصى از خاندان اطلاق گرديده است. از این رو چنین برداشتی از تفسیر شیعه برخاسته از ناآگاهی از مفاد لغت و استعمال قرآن است.
نسبت به تركيب اهل و بيت نيز بايد گفته شود كه واژه اهل بيت، سه بار در قرآن كريم به كار رفته است و هیچ کدام با تفسیر شیعه در تضاد نیست و اتفاقاً راه را باز کرده است تا عقاید شیعه مستند به تفسیری شود که از خود قرآن برآمده است.
نکته دیگر اینکه تفسیر اهل بیت از میان معانی فراگیر محدود و به گروهی خاص برگردد، باز مستند به استعمالی است که پیش از اسلام داشت و طبق آن به خانوادههایی خاص اطلاق میشد، همانطور که نویسنده مقاله گفته است.
از این رو نه معنای آن برخلاف لغت و استعمال است و نه مسئله سیاسی است.
وي مينويسد:
«با وجود آنکه نظریه (پنج تن برگزیده) به عنوان مهمترین تفسیر شیعه از این آیه مطرح میباشد، دلیلی وجود ندارد که توضيح دهد چرا عصمت مطرح شده در این آیه به طور شفافتر به این خانواده مقدس ارتباط داده نشده است».
در پاسخ به این شبهه یادآور ميشويم که ادبیات قرآن در بیان مسائل همواره چنین است و این شیوه اختصاص به مسائل بحث انگیز ندارد، حتی در موضوعاتی چون صلات، صوم و حج و مسائل تاریخی به صورت فشرده، موجز، جسته و گريخته، و گاه با ایهام سخن گفتهاست. براي نمونه مفسران در ذيل دستهاى از همين آيات دچار ترديد شدهاند. در ذيل آيه « أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ» (هود / 114) اختلاف بسيارى در تفاسير و كتابهاى احكام القرآن به وجود آمده و درباره معناى (طرفى النهار و زلفاً من الليل) احتمالات گوناگونى داده شده است. برخى طرفى النهار را وقت نماز فجر و مغرب دانستهاند؛ برخى صبح و عشا؛ عدهاي صبح و عصر و گروهى صبح و ظهر: حال این سئوال مطرح است که چرا قرآن نظر خود را به طور شفاف تر بیان نکرده است؟ (ر. ك. به: طوسى، التبيان، 6 / 79، قرطبى، الجامع لأحكام القرآن، 9 / 109)
این مسئله در باب روزه در آیه 187 سوره بقره ـ در وقت ابتدا و انتهای روزه ـ و احکام حج در آیه 196 بقره هم مطرحاست (جصاص، احكام القرآن، 1/ 328، ابن العربى، احكام القرآن 1 / 117 ـ 130). به همين دليل آيه قابل برداشتهاى گوناگون شده و زمينه اجتهاد و كاوش فراوان فراهم آمده است مانند آن چه درباره احكام رضاع و وجوب نفقه مُطَلّقه و شكل وضو آمده است. اين روش در ساير احكام و اعتقادات و حتی اخلاقیات نيز به كار رفته و موجب بروز اختلاف ميان فقها و اهل کلام و باعث کاوشهای فراوان شده است. با اين حال اين شيوهي بيان، فوايد بسيارى دارد و ضمن گسترش كاوشهاى علمی، پژوهشی و بویژه فقهى، راههاى گوناگونى را نشان مىدهد.
جمعبندی جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) در قرآن
مراد از اهل بیت، خانواده جامعی است که به صورت سلبی شامل زنان پیامبر نميشود و این گونه هم نیست که همه وابستگان پیامبر را شامل بشود، اما در مورد دلیل تأکید و معرفی گروهی خاص بايد گفت: مهمترین بخش در تعیین جايگاه اهلبیت در جامعه، از نظر قرآن کریم، توجه به مرجعيت علمى و دينى و مسئولیت صیانت از آموزههای رسالت است. هندسه این آیات نشان میدهد که قاعده هرم آن، بر دلایل صلاحیت اخلاقی و دینی آنان برای ایفای این نقش و پذیرش مسئولیت بنیانگذاري شده است، وهرم آن دلیل الگو شدن آنان است، زيرا قرآن در آيه تطهير، طهارت و عصمت آنان از گناه و خطا را نشان مىدهد، در آيه مباهله جایگاه و منزلت على بن ابى طالب ـ نخستين فرد اهل بيت ـ را همانند نفس پيامبر معرفى مى كند، و در آيه إكمال كمال و تداوم دين به مرجعيت اهل بيت ميداند. (درباره جايگاه اهل بيت در قرآن ر. ك. به: اسبر محمد على، على في القرآن والسنة؛ شاكرى حسين، على في الكتاب والسنة)
اين آيات جدا از آيات ديگرى است كه در روايات پيامبر، مصداق اعتصام به ريسمان الهى معرفى شده است، مانند: « وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» (آلعمران / 103)؛ (شواهد التنزيل، 1 / 130، ح 177 ـ 180؛ الصواعق المحرقة، ص 149؛ ينابيع المودة، ص 139) و سؤال از اهل بيت در آيه « فَسْـَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (نحل/ 43؛ نساء / 7) كه با تعبير اهل ذكر ياد شده است، يعنى چون قرآن ـ يا در برخى تعبيرات پيامبر ـ ذكر است (يوسف / 104)، لذا اهل بيت، اهل و همراه اوست. (احقاق الحق، 3 / 482؛ ينابيع المودة، ص 51 و 14؛ غاية المرام، 3 / 25) واولى الامر در آيه « أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الاَْمْرِ مِنكُمْ» (نساء / 59) و آيه ولايت « إِنَّمَاوَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُو وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَكِعُونَ» (مائده / 55)؛ (ترجمة الامام على من تاريخ دمشق، 2 / 49؛ اسباب النزول واحدى، ص 113 و 114؛ كشاف زمخشرى، 1 / 649؛ تفسير جامع البيان طبرى، 4 / 389 / ح 9521 و 9523 و 9523؛ الغدير، 2 / 52؛ اصول كافى، 1 / 289؛ احکام القرآن جصاص، 4 / 102؛ شواهد التنزیل، 1 / 212؛ الکشف والبیان، 4 / 80). كه در آيه اخير ب
نظرات شما عزیزان: